دارم به آخرین پیامتان فکر میکنم
پیام های سوخته نا تمام ...
که مثل این سفر ..
هیچوقت به مقصد نرسید
به اینکه نگرانم نبا...
به اینکه " از دور می بو....
به اینکه " تو هم مراقب خو ....
دارم به انگشتهای کسی فکر میکنم
که برایت نوشته بود
" رسیدی زنگ بزن عزیزم "
به باقیمانده ی شیشه عطرت روی میز
به پیراهن تازه ات ..
به اینکه مرا ببخش " مادر"
اگر اینبار به جای سوغاتی
خاکسترم را برایت هدیه میاورند ...
داود سوران
..................................................
پ .ن : تسلیت شده واژه تلخ تکراری این روزهای ما .. مسافران یاسوج که به مقصد نرسیدند .. روحشان شاد ..